ژول ورن بنا به خواست پدرش تحصيلاتش را در رشته حقوق به پايان برد اما ذوق نمايشنامهنويسي و رماننويسي او را بر آن داشت که کمکم به سوي ادبيات کشيده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولي بعد پيشرفت سريعي کرد. «پنج هفته در بالون» او بسيار موفق بود و هواخواهان بسياري يافت. ناشر آثار او، ژول هتزل براي او دوست و مشاور و همراه بسيار خوبي بود.
از اين گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بيني به معرفي کشورها ميپرداخت براي نمونه در بخشي از کتاب فاتح آسمانها به شناساندن ايران نيز ميپردازد. از کوير لوت و خطه شمال و درياي مازندران سخن به ميان ميآورد و در توصيف آن مکانها از خود مهارت به سزايي نشان ميدهد.
در آغاز آثار ژول ورن تنها در ميان کودکان طرفداران و علاقمنداني داشت تا آن که منتقد و نويسندهاي به نام مارسل موره (1969-1887) چندين کتاب و رساله درباره ژول ورن نوشت و او را چنان که بود به دنيا معرفي کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسيار شگفت انگيز» (1960) و «اکتشافات ژول ورن» (1963) ژول ورن را به دنيا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدي تري به ژول ورن مينگرند.
ژول ورن در24 مارس1905بر اثر بيماري ديابت، در شهر آميين درگذشت. آثار او همه جا شهرت دارند و به زبانهاي مختلفي نيز ترجمه شدهاند.
ژول ورن خيالات و روياهايش را به تحرير در آورد کمتر کسي اين کار را مي کند اما او به روياهايش باور داشت و اين رويا نويسي برايش شهرتي عالم گير شد به قول ارد بزرگ : رويا پردازي که عملگرا هم باشد مي تواند سرچشمه دگرگوني هاي بسيار گردد .
در 9 مارس 1886 هنگامي که ژول ورن به خانهاش بر ميگشت برادرزاده 25 سالهاش، «گستن» به طرف او شليک کرد. گلوله اول به او نخورد اما گلوله دوم به پاي چپ او اصابت کرد. گستن سالهاي باقيمانده از عمر خود را در تيمارستان سپري کرد. اين خبر به صورت محرمانه نگه داشته شد و در هيچ کدام از روزنامهها انعکاس پيدا نکرد. جراحت ناشي از گلوله با سرعت کمي التيام يافت و باعث شد که ژول ورن تا آخر عمر خود بلنگد. مشخص نشد که گستن چرا دست به اين اقدام زد اما به نظر ميرسد که او دچار مشکلات رواني بوده است.
بعد از مرگ هتزل ، ناشر کتابهاي ژول ورن و مادرش که ژول ورن او را ميپرستيد شروع به نوشتن کتابهايي با مضامين سياهتر و غمانگيزتر کرد. در سال1888 او وارد سياست شد و به عنوان عضو شوراي شهر آمين انتخاب شد و بمدت 15 سال در آنجا به انجام وظيفه پرداخت.
بعد از مرگ ژول ورن تنها پسرش ميشل مراحل چاپ آخرين داستانهاي او را بر عهده گرفت.
در سال 1863 ژول ورن کتابي با عنوان پاريس در قرن بيستم نوشت که درباره مرد جواني بود که در جهاني پر از آسمانخراشهاي شيشهيي، قطارهاي پرسرعت، ماشينهايي که با سوخت بنزين حرکت ميکنند، ماشين حسابها و شبکههاي ارتباطي جهاني زندگي مي کرد با اين حال احساس خوشبختي نميکرد. اين کتاب پايان غمانگيزي داشت. هتزل بر اين عقيده بود که اين کتاب با بدبيني و ديدي منفي نگاشته شده و به شهرت در حال شکوفايي ژول ورن آسيب مي رساند و محبوبيت او را خدشهدار ميکند. پس به او پيشنهاد کرد تا 20 سال براي چاپ اين کتاب صبر کند. ورن نصيحت هتزل را پذيرفت و متن دستنويس کتاب را در جاي امني قرار داد. اين متن در سال 1989 توسط «نتيجه» ورن پيدا شد و در سال 1994 به چاپ رسيد.
? بدشانسيهاي سالهاي پاياني زندگي ژول ورن
مدت کوتاهي پس از واقعه تيراندازي به ورن او دوست هميشگياش هتزل را از دست داد. اگرچه چاپ آثار او بعد از مرگ هتزل توسط پسر هتزل، ژول، انجام ميگرفت اما ورن يک محرم راز و معتمد خود را از دست داده بود. ميشل فرزند ورن در نامهيي به ژول فرزند هتزل نوشت هيچ وقت پدرم را به اندازه زماني که خبر مرگ هتزل را به او دادند غمگين نديده بودم.
شايد تنها اتفاق مثبت در اين دوره سخت براي ژول ورن نزديک شدن او با پسرش از نظر عاطفي بود. ميشل تا آن زمان فردي سرکش بود و حتي در سن16 سالگياش توسط پدرش به سفر دريايي 18 ماههيي به دور دنيا فرستاده شد. پدرش گمان ميکرد که زندگي سخت روي دريا مسئوليتپذيري را به او خواهد آموخت اما اينگونه نشد. ولي بيماري پدرش و نزديک شدن ورن به سالهاي پاياني زندگياش باعث شد تا ميشل بطور جديتري با زندگي روبرو شود. در سالهاي بعدي ژول ورن کتابهايي در مورد استفاده غلط از تکنولوژي و تاثير آن بر زندگي انسانها نوشت. در کتاب جزيره پراپلر او به اظهار تاسف درباره نابودي فرهنگ محلي ساکنان جزاير پليتري پرداخته است. در کتاب ابوالهول يخي او خودکشي دسته جمعي نهنگها را پيشبيني ميکند، چيزي که تا آن زمان کشف نشده بود. در کتاب «سرنوشت بگام» درباره اين موضوع که اگر تکنولوژي و علم به دست افراد شرور بيفتد چقدر ميتواند خطر آفرين باشد، هشدار ميدهد. برخي از کتابهاي او که در زمان مرگش هنوز به چاپ نرسيده بود يا ناتمام بود بعد از آن به چاپ رسيد و کتابهاي ناتمامش توسط پسرش ميشل ويراستاري و تکميل شد.او بيش از 80 کتاب و صدها شخصيت فراموش نشدني خلق کرد.
ميراث ژول ورن تنها کتابهايش نيست بلکه خوانندگانش نيز هست. يکي از نويسندگان کتابهاي علمي تخيلي با نام «ري بردبري» گفته است: همه ما به گونهيي جزو فرزندان ژول ورن هستيم. «ويليام بيب» يکي از اولين مرداني که به اعماق دريا سفر کرده است با خواندن کتاب «بيست هزار فرسنگ زير دريا» به اقيانوسشناسي علاقهمند شده است. «رابرت گودارد» پدر موشکشناسي علم ساختن و هدايت موشک در کودکي يکي از پرطرفدارترين خوانندگان آثار ژول ورن بوده است.
قوه تخيل ژول ورن که در کتابهايش جلوهگري ميکند و تئاترها و فيلمهايي که از روي آن کتابها نوشته شده امروز که حدود 100 سال از مرگش ميگذرد همچنان انسان را سرگرم ميکند و تحت تاثير قرار ميدهد و به نظر ميرسد براي سالهاي زيادي در آينده همچنان اين امر ادامه يابد.
? پيتر هتزل و ژول ورن
تاثير پيترهتزل بر روي نوشتهها و کتابهاي ژول ورن بسيار قابل توجه بود. ژول که از يافتن شخصي که تمايل به چاپ آثارش را داشته باشد، در پوست خود نميگنجيد، تقريباً تمام تغييراتي که هتزل بر آثارش اعمال کرد را پذيرفت. هتزل نه تنها چاپ حداقل يکي از رمانهاي ژول به نام پاريس در قرن بيستم را کاملاً رد کرد، بلکه از ژول خواست تا قسمتهاي مهم ساير پيشنويسهايش را هم تغيير دهد.
يکي از مهمترين تغييراتي که هتزل بر آثار ژول ورن تحميل کرد، تغيير نگاه رمانهاي او از بدبيني به خوشبيني بود. برخلاف برداشتهاي معمول، ژول ورن چندان به پيشرفتهاي تکنولوژيکي و انساني علاقهيي نداشت همانگونه که در آثارش قبل از ملاقات با هتزل مشهود است. اين تصميم هتزل بود که با تغيير نگاه داستانها، فروش بيشتر آنها را تضمين کنند.
به عنوان مثال قرار بود داستان «جزيره اسرارآميز» با نگاهي نوستالژيک به پايان برسد، اما بنا به تصميم هتزل، داستان با سعادت و خوشبختي قهرمانان به انتها رسيد. مورد ديگري که هتزل از نسخه پيشنويس ژول ورن حذف کرد، عقايد ضد يهودي او بود که تنها در نسخ اوليه «مارتين پاز» و «هکتور سرواداک» به چشم ميخورد.
منبع : سایت نگاهک
نظرات
ارسال یک نظر